باور نکن هر آنچه که میگویند
زمان زمان پاسخگویی به توست روزها خواهند رفت و تو خوشبخت خواهی شد
باور کن هر آنچه میگویند
قیچی
آسمان را میشناسد ابر به ابر قطره به قطره مانده ام در کنار این سیلاب بی خود از خود گمشده در حصاری بی سامان حصاری به تیرگی چشمانم همه چیز در حال تکان خوردن است پاههایم در اختیارم نیست همچون قلبم میتپد صدایی موزون شنیده نمیشود همه چیز وارونه اینها چیست که بر کاغذ می ایند
(چهارشنبه 20/1/85 )قیچی
هر وقت اولین قطره بارون بچکه تو کف دستت آسمون تا ۴۰ روز بهت نگاه میکنه این یه رازه همیشه حواست به ابرا باشه
اسمان سربی
خاکستر باران نشسته بر اندام ماهش
ابرهایش ترک خورده از نور
لبانش ترک خورده از آه ه
سرما
میبرد سرما
سوز دل را .....
دو گودال سرخ
ده برج کبود
آهسته آهسته
به خاک می افتد خورشید
سایه های سیاه در میان ده برج نامیزان
میسوزد ارام بی هیچ شعله ای