-
کاریکاتور افراد مشهور
سهشنبه 4 خردادماه سال 1389 11:18
سالوادور دالی ویلیام باتلر ییتس آلفرد هیچکاک چارلی چاپلین کارل مارکس آلبرت انیشتین ارنست همینگوی زیگموند فروید کورت گودل پابلو پیکاسو ایگور استراوینسکی لوکوربوزیه
-
پیرایش عجیب بدن
سهشنبه 4 خردادماه سال 1389 11:11
اینا مریضن ! اینا یکم کم دارن ادامه دارد....
-
Kristen+Dakota
یکشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1389 18:39
-
دل آواره
یکشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1389 18:22
بهار و جوانی دور نرفته اند ولی این منم که به پیری گراییده ام همه جا زندگی در تکاپوست مگر در سینه من قرار گیر ای دل دل های خانه نشین خوشبخت ترند دل های آواره بی قرارند چون نمی دانند در کجا آرام گیرند ای دل من قرار گیر در سینه ات
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1389 12:36
دریای شور انگیر چشمانت چه زیباست آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست
-
۵
یکشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1389 23:32
-
تشنه
یکشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1389 23:22
نه
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1389 23:18
کسی در سکوت ترا می خواند
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 شهریورماه سال 1388 00:28
-
راز نگفته
سهشنبه 20 مردادماه سال 1388 00:48
Midoni midoni fekr nakonam bedoni ke vaghti sedato mishnavamm ya heset mikonam ghalbam tond mizane aya in alamate eshghe? midoni midoni fekr nakonam bedoni vaghti negat mikonam vaghti havaset nist be labkhandet khire misham on lahze zibatarin lahze omram mishe aya in neshane eshghe ? Nemidonam midoni ya na kash...
-
پریا
پنجشنبه 29 اسفندماه سال 1387 03:26
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسه بود. زار و زار گریه می کردن پریا مث ابرای باهار گریه می کردن پریا. گیس شون قد کمون رنگ شبق از کمون بلن ترک از شبق مشکی ترک. روبروشون تو افق شهر غلامای اسیر پشت شون سرد و سیا قلعه افسانه پیر. از افق جیرینگ جیرینگ صدای زنجیر می اومد از عقب از توی برج شبگیر...
-
هدیه
دوشنبه 26 اسفندماه سال 1387 20:55
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم اگر به خانه ی من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیار و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم
-
پنجره
شنبه 17 اسفندماه سال 1387 00:55
یک پنجره برای دیدن یک پنجره برای شنیدن یک پنجره که مثل حلقه چاهی در انتهای خود به قلب زمین می رسد و باز می شود بسوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ یک پنجره که دستهای کوچک تنهایی را از بخشش شبانه عطر ستاره های کریم سر شار می کند و می شود از آنجا خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کرد یک پنجره برای من کافیست من از...
-
حلقه
جمعه 16 اسفندماه سال 1387 00:38
دخترک خنده کنان گفت که چیست راز این حلقه زر راز این حلقه که انگشت مرا این چنین تنگ گرفته است به بر
-
بازگشت
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1387 18:29
از آن نامه ای که دادی وزان شکوه های تلخ تا نیمه شب بیاد تو چشمم نخقته است ای مایی امید من ای تکیه گاه دور هرگز مردج از آنچه به شعرم نهفته است شاید نبوده قدرت آنم که در سکوت احساس قلب کوچک خود را نهان کنم بگذار تا ترانه من رازگو شود بگذار آنچه را که نهفتم عیان کنم تا بر گذشته می نگرم عشق خویش را چون آفتاب گمشده می آورم...
-
نگاه
یکشنبه 11 اسفندماه سال 1387 23:04
-
تنها تو میمانی
سهشنبه 6 اسفندماه سال 1387 23:45
ای عشق از آتش اصل و نسب داری از تیره ی دودی از دودمان باد آب از تو طوفان شد خاکاز تو خاکستر از بوی تو آتش در جان باد افتاد هر قصری بی شیرین چون بیستون ویران هر کوه بی فرهاد کاهی به دست باد هفتاد پشت ما از نسل غم بودند ارث پدر ما را اندوه مادرزاد از خاک ما در باد بوی تو می آید تنها تو می مانی ما میرویم از یاد
-
گندم زار
جمعه 25 بهمنماه سال 1387 00:48
بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو یه وجب خاک مال من هر چی می کارم مال تو اهل طاعونی این قبیله مشرقی م تویی اون مسافر شیشه ای شهر فرنگ پوستم از جنس شبه پوست تو از مخمل سرخ رختم از تاول تن پوش تو از پوست پلنگ بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو یه وجب خاک مال من هر چی می کارم مال تو نباید مرثیه گو باشم واسه خاک تنم...
-
عکس بدون شرح از استخر پر از زن و مرد در تهران ....
شنبه 19 بهمنماه سال 1387 13:40
-
می سراید باران
جمعه 18 بهمنماه سال 1387 00:45
-
عابر تنها
جمعه 18 بهمنماه سال 1387 00:42
-
پرنده
جمعه 18 بهمنماه سال 1387 00:41
یه پرندس یه پرندس یه پرندس یه پرندس که از پرواز خود خسته س گل بالش رو بستن دست دیروزا نمی آد حتی به یادش فردا یه آوازه یه آوازه یه آوازه یه آواز که تو سینم شده انبار یه اشکی که می چکه رو گیتار به این ها عاقبت کی گیرد این کار یه مردابه یه مردابه یه مردابه یه مردابه توی تن از فراموشی یه چراغی که میره رو به خاموشی نگردد...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 آذرماه سال 1387 17:56
-
نازنین
چهارشنبه 6 آذرماه سال 1387 15:36
داس بیدسته ما سالها خوشه نارسته بذری را برمیچیند که به دست پدران ما بر خاک نریخت کودکان فردا خرمن کشته امروز تو را میجویند خواب و خاموشی امروز تو را در حضور تاریخ، در نگاه فردا هیچکس بر تو نخواهد بخشید
-
دیدار در شب
یکشنبه 24 شهریورماه سال 1387 13:15
دیدار در شب و چهره شگفت از آن سوی پنجره به من گفت: حق با کسی است که میبیند من مثل حس گمشد گی وحشت آورم اما خدای من آیا چگونه میشود از من ترسید؟ من من که هیچگاه جز بادبادکی سبک و ولگرد بر پشت بامهای مه آلود آسمان نبوده ام چیزی نبوده ام و عشق و میل و نفرت و دردم را در غربت شبانه قبرستان موشی به نام مرگ جویده است و چهره...
-
نترس
یکشنبه 16 تیرماه سال 1387 13:41
نترس از هجوم حضورم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 تیرماه سال 1387 01:19
امروز یا بهتره بگم امشب یاد دوران ابتداییم افتادم چه بچه ای بودم خاطره های کوچیکی از چیزایی که زیادم مهم نبودن ته ذهنم موندن که بعضیا اون موقع واسم خیلی مهم بودن و حاضر بودم واسه بدست آوردنشون هر کاری کنم یاد خونه بازی دوچرخه بازی زخمی شدن گریه کردن یادم جلوی خونمون یه باغ بود که توش پر تمشک بود تابستون که میشد من از...
-
تو چطور تونستی
سهشنبه 11 تیرماه سال 1387 22:59
تو چطور تونستی اینی بشی که هستی تو چطور تونستی منو اینی کنی که هستم؟؟؟؟؟
-
خدا دوست دارد
سهشنبه 11 تیرماه سال 1387 22:57
خدا دوست دارد لبی که ببوسد نه آن لب که از ترس دوزخ بپوسد خدا دوست دارد منو تو بخندیم نه در جاهلیت بپوسیم و بگندیم
-
محو شدن یک لبخند
سهشنبه 11 تیرماه سال 1387 22:54
در حالی که ما به زندگی می خندیم دیگران شروع به محو کردن لبخندامون کرده بودند